من چه دانم

مرا گویی: «که رایی»؟ من چه دانم
چنین مجنون چرایی؟ من چه دانم
مرا گویی: «بدین زاری که هستی
به عشقم چون برآیی»؟ من چه دانم
منم در موج دریاهای عشقت
مرا گویی: «کجایی»؟ من چه دانم
مرا گویی: «به قربانگاهِ جان‌ها
نمی‌ترسی که آیی»؟ من چه دانم
مرا گویی: «اگر کُشتۀ خدایی
چه داری از خدایی»؟ من چه دانم
مرا گویی: «چه می‌جویی دگر تو
ورای روشنایی»؟ من چه دانم
مرا گویی: «تو را با این قفس چیست
اگر مرغ هوایی»؟ من چه دانم
مرا راهِ صوابی بود، گم شد
از آن تُرک خطایی، من چه دانم
بلا را از خوشی نشناسم؛ ایرا
به غایت خوش بلایی، من چه دانم

مولانا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.