در زمان احمدی نژاد بود که بالاترین درآمد نفتی تاریخ ایران واصل شد و دولت احمدی نژاد در مقاطعی نفت را با قیمت بالای 110 دلار فروخت اما حاصل آن همه درآمدهای نفتی که به روایتی افزون بر 700 میلیارد دلار بوده است نه تنها تغییری در کاهش شکاف طبقاتی و بهبود زندگی طبقه متوسط نبود بلکه با تشدید شکاف طبقاتی و ضریب جینی منجر به بالا رفتن بی سابقه پایه پولی کشور و افزایش بیرویه نقدینگی و یک تورم کم سابقه بالای 40 درصد شد.
بحران برنامه هستهای که از سالهای پایانی دولت خاتمی مثل یک کلاف بسته به دولت احمدینژاد تحویل داده شده بود با بیتوجهی او به فشارها و قطعنامههای بینالمللی تبدیل به یک پرونده بحرانی برای سیاست خارجی کشور شد که با آغاز شدن فاز تحریمهای مالی و نفتی آمریکا و اتحادیه اروپا به یک بحران اقتصادی بی سابقه تبدیل شد اما به مدد درآمدهای نفتی سرشار دولت احمدی نژاد همه مشکلات را پشت سرگذاشت هر چند که در واقع این پشت سرگذاشتن معنایی جز پیچیدهتر کردن کلاف و به ارث گذاشتن بحران برای دولت بعدی نداشت.
ظهور “بابک زنجانی” و دور زنندگان تحریم در دوره دوم محمود احمدی نژاد اتفاق افتاد که پس از اعتراضات گسترده به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال 88 با انحراف اذهان داخلی به بحران تظاهرات و اعتراضات گسترده حامیان اصلاحطلبان و دو نامزد معترض به نتایج انتخابات، زمینه را برای مانورهای پرخرج اقتصادی دولت او هموارتر مینمود، چون در این دوره همه تمرکز نهادهای امنیتی و اطلاعاتی نظام بر مقابله با معترضان داخلی و سیاسی بود و کمتر به زیرآبیهای اقتصادی دولت دهم در زمینه مسایل تجارت خارجی و نحوه دور زدن تحریمها با هزینههای سنگین توجه میشد.
خلاصه کلام اینکه دولت احمدی نژاد با عدم باور به مقوله “توسعه” و “طبقه متوسط” و نگاه توزیعی و مانورهای پوپولیستی پخش بی حساب و کتاب پول، یکی دیگر از فرصتهای توسعه کشور را که با مدیریت بهینه صدها میلیارد دلار درآمد نفتی در فاصله سال های 1385 تا 1390 قابل حصول بود، هدر داد و واپسین فرصت توسعه آسان کشور نیز در دوره احمدی نژاد به هدر رفت.