سه واژه رشد،پیشرفت و توسعه در سه معنای مختلف به کار برده می شوند و حال اینکه ما در بسیاری از اوقات آنها را جابجا به کار می بریم.
رشد،تکثیر وضع موجود است. به عنوان مثال ایران خودرو امسال صد هزار خودرو تولید کرده است و سال دیگر 200 هزار خودرو با همان وضعیت تولید می کند یا افزایش تعداد جاده ها،فرودگاه ها و سدها نشانه رشد است.
پیشرفت،اما در مرحله بالاتری از رشد و به معنای این است که وضع موجود را با کیفیت مادی یا فناوری بهتری تکثیر کنیم یا ارتقا دهیم. به طور مثال،ایران خودرو در سال آینده خودروهای مدل بالاتری را با کیفیت و فن آوری بهتر تولید می کند،یا اینکه سدها با فرایند متفاوت و کیفیت بهینه تری ساخته شود.یا اینکه فولاد مبارکه،فولاد را به جای روش کوره بلند با روش قوس الکتریکی تولید کند.این ها نمونه هایی از مصادیق پیشرفت هستند. ما بعد از انقلاب شاهد رشد و پیشرفت زیادی بوده ایم،حتی در بعضی حوزه ها بیش از حد رشد و گاهی پیشرفت داشته ایم.
اما واژه سوم یعنی توسعه،بر خلاف دو مفهوم قبلی،به معنای تحول کیفی در پدیده موجود است.توسعه به معنای تغییر در خلق و خوی فردی و الگوهای رفتاری،اجتماعی و حتی ماهیت پدیده هاست. به طور مثال اگر عضله ها را قوی کنیم و افزایش دهیم،با پدیده رشد روبرو هستیم. اگر با این عضلات بتوانیم کارهای حرفه ای ورزشی مثل ژیمناستیک انجام بدهیم با پدیده پیشرفت همراه بوده ایم،اما اگر از لحاظ رفتارها و خلق و خوها انسان متفاوت دیگری شدیم،توسعه یافته ایم.
در توسعه،جامعه جان دارتر می شود. در جامعه توسعه یافته،حساسیت ها و توجهات بیشتر است و جامعه نسبت به هر رفتاری واکنش نشان می دهد.به همین دلیل است که در جوامع توسعه یافته،جامعه زنده و پویاست و به نوعی روح پیدا می کند.زمانی که توسعه روی می دهد ابعاد کمی پیشرفت و رشد در روح متجلی می شود و کیفیت تحول،مد نظر قرار می گیرد.