عرفان نامه 5

قدرت خدای درون تو،بسیار بزرگتر و عظیم تر از قدرت تمام عالم،یکجاست

تو با بخشش و پذیرش و آرامش، همه دنیا را به خدمت خود در می آوری

صدای خدا، صدای روحت است

تو و با خدا درون تو زندگی می کند و به این شکل همواره و همیشه در توست

واز طریق تو در جهان و در کهکشان ها تجلی می یابد

مقالات 50

عشق 10

آرامش چیست؟نگاه به گذشته و شکر خدا.نگاه به آینده و اعتماد به خدا.نگاه به اطراف و جستجوی خدا.نگاه به درون و دیدن خدا .
آتشی نمى سوزاند “ابراهیم” را.
و دریایى غرق نمی کند “موسى” را.
کودکی، مادرش او را به دست موجهاى “نیل” می سپارد،تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش.

دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند.سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد.مکر زلیخا زندانیش می کند.اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند.
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند و خدا نخواهد،نمی توانند.اوست که یگانه تکیه گاه من و توست.پس:

،”تدبیرش”به اعتماد کن

،”حکمتش” دل بسپار به

کن به او، “توکل”

،”قدمی بردار”و به سمت او

خواهی دید که به سمت تو،خواهد دوید.

مقالات 46

عشق 6
باز به نقطه اول برگشتیم!در طلب آرامش باش و با نرمی و عشق به درگاهش دعا کن و از او آگاهی بخواه.
برای خودت دعا کن که آرام باشی.وقتی توفان می آید، تو همچنان آرام باشی.تا توفان از آرامش تو آرام بگیرد.
برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمان کنار بروند و خورشید دوباره بتابد.
برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی. بتوانی هم صحبتش باشی و صبح ها برایش نان تازه بگیری.
برای خودت دعا کن که سر سفره ی خورشید بنشینی و چای آسمانی بنوشی.
برای خودت دعا کن تا همه ی شب هایت ماه داشته باشد؛چون در تاریکی محض راه رفتن خیلی خطرناک است.ماه چراغ کوچکی است که روشن شده تا جلوی پایت را ببینی.
برای خودت دعا کن تا همیشه جلوی پایت را ببینی؛ آخر راهی را که باید بروی خیلی طولانی است.خیلی چاله چوله دارد؛ دام های زیادی در آن پهن شده است و باریکه های خطرناکی دارد؛پر از گردنه های حیران و سنگلاخ های برف گیراست.
برای خودت دعا کن تا پاهایت خسته نشوند و بتوانی راه بیایی.چون هر جای راه بایستی مرده ای و مرگی که شکل نفس نکشیدن به سراغ آدم بیاید، خیلی دردناک است.هیچ وقت خودت را به مردن نزن!
برای خودت دعا کن که زنده بمانی. زنده ماندن چند راه حل ساده دارد!
برای اینکه زنده بمانی نباید بگذاری که هیچ وقت بیشتر از اندازه ای که نیاز داری بخوابی.باید همیشه با خدا در تماس باشی تا به تو بیداری بدهد.بیداری هایی آمیخته با روشنایی، صدا، نور، حرکت.
تو باید از خداوند شادمانی طلب کنی. همیشه سهمت را بخواه و بیشتر از آنچه که به تو شادمانی ارزانی می شود در دنیا شادمانی بیافرین تا دیگران هم سهمشان را بگیرند.
برای اینکه زنده بمانی باید درست نفس بکشی و نگذاری هیچ چیز ی سینه ات راآلوده کند.
برای اینکه زنده بمانی باید حواست به قلبت باشد.

مقالات 37

با اجازه آقای نادر ابراهیمی 1
چند روزی است که با آرامش می خوابم و صبح ها با شوق و خوشحالی برمی خیزم.
اشتباه مکن،رخداد تازه ای به وقوع نپیوسته. همان دردسرها،شلوغی ها،نامرادی ها،غم ها،شادی ها و …. همیشگی، اما چند روزی است که متوجه شده ام چقدر چیز های خوشحال کننده و دلگرم کننده اطرافم هستند : فرزندانی دوست داشتنی و خوب،دوستانی کم اما صمیمی و یک رنگ و غمخوار،قدرت تفکری سازنده و محرک،کلاس درسی با دانشجویانی زنده و گرم و دوست داشتنی و از همه مهتر تو!
به من آموخته اند که: عشق یکسره،مایه دردسر است ،اما این را نیز به تجربه آموخته ام که باید قدردان کسانی بود که ما را پرورده اند و رشدمان داده اند،چه هنوز در کنارمان باشند و چه نباشند و به این ترتیب فقط خدا می داند که من چقدر در قدردانی از تو عقب هستم و بدهکار!
آخر این تو بودی که مرا با محبت های بی دریغت،با مهربانی های بی منظورت ،با چشمه لطف و عطر وجودت که بر من جاری کردی، به من فهماندی معنای واقعی عشق را.
تو مرا عاشق کردی و رفتی،اما غمی نیست(اگرچه هست) ،چون اگر تو نیستی حالا خود خود “عشق” با من است که نه با من، بلکه در من و جزئی از وجود من است.