شیخ ما می گوید:
بهشتیان در صف ایستاده بودند و نوبت خود را انتظار می کشیدند.دروازه بهشت باز شد و فرشته ها پیش از هر کس جوانمرد را فراخواندندتا وارد بهشت شود.
بهشتیان اعتراض کردند و چرایش را پرسیدند و گفتند:مگر جوانمرد چه کرده است که پیش از دیگران به بهشت می رود؟
فرشته ها گفتند:نمی دانید که او چه کرده است؟خداوند به همگان فکرت داد اما او توانست از فکرت به محبت برسد و از محبت به هیبت و از هیبت به حکمت.اما نیکو آن بود که او از حکمت به شفقت رسید.شما نبودید و نمی دانید که او با شفقتش چه می کرد.او بود که شب و روز برای مردم دعا می کرد و می خواست به جای همه مردم بمیرد تا هیچکس طعم مرگ را نچشد،او بود که می خواست حساب همه مردم را از او بکشند تا در قیامت حسابی برای کسی نماند،او بود که از خدا خواهش می کرد به جای همه مجازات گردد تا دوزخ از گناهکاران خالی بماند.حالا بهشت و نوبت اولین،کمترین چیزی است که باید به او داد.
**********
جوانمرد،اما بهشت و نوبت اول را قبول نکرد.او از میان همه پاداشها،تنها خشنودی خدا را برداشت و بهشت و نوبتش را هم به دیگران بخشید.