دوستت دارم
نغمه ای از ملکوت است عزیز
که به من می گویی
و به یاران و رفیقان دگر
این پیام را برگو
شب و روز و به هر وقت و زمان
هدیه کن بر همگان
عشق یعنی همین
عشق یعنی لبخند،
روی دوست و دشمن
عشق یعنی سکوت
در بر آنچه پسندش نکنی
عشق یعنی تسلیم
به هرآن چیز که معشوق خواهد
لیک این نکته بدان
اصل معشوق،خداست
عاشقش باش و بگو
دوستت دارم ای جان
از سهراب سپهری
هر کجا هستم،باشم
آسمان مال من است
پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین مال من است
چه اهمیت دارد؟
گاه اگر می رویند
قارچ های غربت؟
من نمی دانم
که چرامیگویند:اسب حیوان نجیبی است،کبوترزیباست؟
وچرادرقفس هیچ کسی کرکس نیست؟
گل شبدرچه کم ازلاله ی قرمزدارد؟
چشمهارابایدشست،جوردیگربایددید
واژه ها رابایدشست
واژه بایدخودباد،واژه بایدخودباران باشد
چترهارابایدبست،
زیرباران بایدرفت
دل نوشته 10
به قول ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی:
مرگ خیلی آسان می تواند الان به سراغ من بیاید ، اما من تا می توانم زندگی کنم نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم – که می شوم – مهم نیست ، مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد.
کاملا با او موافقم.
تا نیرو داریم باید سعی کنیم به حال دنیا مفید باشیم و چون پیر و ناتوان شدیم، مهم نیست . فقط باید سعی کنیم ناراحتی و زیانی برای دیگران نداشته باشیم.
آخر زندگی فقط عشق است و بس
در قلمرو سکوت 9
اﯾﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﺪان ﮐﮫ ﺧﺪاوﻧﺪدر ﺗﮏ ﺗﮏ ﻣﺮدم ﺣﻀﻮر دارد
ﻋﺸﻖ ﺣﻘﯿﻘﯽ اﺻﻄﻼﺣﯽ ﻣﺘﻀﺎد اﺳﺖ ﭼﻮن ﻋﺸﻖ ﭼﯿﺰی ﺟﺰ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺎﺷﺪ و ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺧﺎﻟﺺ
ﺗﺮﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﻋﺸﻖ اﺳﺖ.
ﺑﺪون ﻋﺸﻖ ﺣﺘﯽ ﺣﻘﯿﻘﺖ را ﻧﻤﯽ ﺗﻮان دﯾﺪ.
ﺣﻘﯿﻘﺖ و ﻋﺸﻖ دو ﺷﮑﻞ و دو ﻧﺎم از اﺷﮑﺎل و اﺳﺎﻣﯽ ﺧﺪاوﻧﺪ ھﺴﺘﻨﺪ.
از ابوسعید ابوالخیر
از شبنم عشق خاک آدم گل شد
صد فتنه و شور در جهان حاصل شد
سر نشتر عشق بر رگ روح زدند
یک قطره از آن چکید و نامش دل شد
دل نوشته 3
انشائ الله این رزومه همه ما باشد:
نام : پارسا
نام خانوادگی: یکتاپرست
شماره شناسنامه : یک جلوش تا بی نهایت صفرها!
نام پدر: خدا
نام مادر: طبیعت
محل تولد: جهان
زمان تولد: روز تولد جهان هستی
زبان : زبان عشق
دین : عشق
اخرین مدرک تحصیلی : نادانی جاویدان
شغل : خدمت به مخلوقات پدر
اشنایی با رایانه: همیشه متصل به دانش بشری (اینترنت بدون فیلتر!)
سرگرمی : جستجوی دانش (پویندگی حقیقت)
عشق
عشق هر جا رو کند آنجا خوش است
گر به دریا افکند دریا خوش است
گر بسوزاند در آتش دلکش است
ای خوشا آن دل که در این آتش است
تا ببینی عشق را آیینه وار
آتشی از جان خاموشت برآر
هرچه می خواهی به دنیا برنگر
دشمنی از خود نداری سخت تر
عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش می زند بر ما و من
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جان نو خورشید وار
عشق هستی زا و روح افزا بود
هرچه فرمان می دهد زیبا بود
فریدون مشیری
عشق یعنی چه؟
عشق یعنی درد و محنت در درون
عشق یعنی یک تبلور یک سرود
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی زاهد اما بت پرست
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه
عشق یعنی بیستون کندن بدست
عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی چون محمد پا به راه
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی با پرستو پرزدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی یک تیمم یک نماز
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی مستی و دیوانگى
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی معنی رنگین کمان
عشق یعنی شاعری دلسوخته
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی سوز نی آه شبان
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحطه های ناب ناب
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی با جهان بیگانگى